سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای عشقم الهه ناز
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 17936





بیست تمپ



آرشیو وبلاگ
خرداد 91


 
دوشنبه 91 خرداد 29 :: 10:14 صبح :: نویسنده : امیر




موضوع مطلب :
جمعه 91 خرداد 19 :: 5:48 عصر :: نویسنده : امیر

اول نوشت ! : این مطلب فقظ جنبه طنزگونه دارد ، ولاغیر !

لطفا به خانوما بر نخوره ! اگر میخوره اینجا رو کلیک کنید

روحتون شاد بشه !

 

صبح ساعت 5
قدیم: به
آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل
خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند..

صبح ساعت 6
قدیم: شیر گاو را
دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بو-سید ن  صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
جدید: باز هم خوابیده است

 

صبح ساعت 7
قدیم: مشغول مشایعت آقای
شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.

 

صبح ساعت 11
قدیم: مشغول
رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و
عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است

 

ظهر ساعت 12
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال
آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های جدید جهت چیز صحبت می‌کند

 

ظهر ساعت 13
قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه
درون تشت وسط حیاط خلوت میباشد.
جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است…

 

ظهر ساعت 14
قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
جدید: در حال
انداختن یک غذای آماده درون میکروفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV می‌باشد.

 

ظهر ساعت 15
قدیم: در حال جارو کردن
حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.
جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.

 

عصر ساعت 16
قدیم: مشغول شستن پاهای
کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن
لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.

 

عصر ساعت 17
قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.

 

عصر ساعت 18
قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
جدید: از این مغازه به آن
مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.

 

شب ساعت 19
قدیم: سفره شام را
انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
جدید: هنوز در حال خرید است.

 

شب ساعت 20
قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار
حوض خانه است.
جدید: کماکان در حال خرید است.

 

شب ساعت 21
قدیم: در حال چاق
نمودن قلیان آقای همسر میباشد..
جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.

 

شب ساعت 22
قدیم:
رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر
وضعیت ترافیک است.

 

شب ساعت 23 و 24
قدیم: ….س-ا-نس- ور…

جدید: در حال مشاهده ما -هوار-ه هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید.




موضوع مطلب :
جمعه 91 خرداد 19 :: 5:19 عصر :: نویسنده : امیر

بعضی وقتها عقل آدم یه چیز میگه و دلش یه چیز دیگه

اصلاً هر دو شون غلط کردن آدم باید ببینه زنش چی میگه !

.

.

گریه ی شوق من از خنده دل انگیز تر است . . . !

 

.

.

.

ساق پا چیست ؟

وسیله ای برای یافتن میز در تاریکی !

.

.

.

به سلامتی دزد دریایی …

که همه رو با یه چشم میبینه !

.

.

.

.

هرگز انتظار نداشته باشید .هرگز خواهش نکنید . هرگز تقاضا نکنید .

هرگز خودتان را سبک نکنید . اگر قرار شود مال شما شود

همه چیز همانطور که میخواهید .پیش خواهد رفت .. بگذارد خودش اتفاق بیفتد .

.

.

.

جمعیت جهان = 7,000,000,000 نفر

اگه من بمیرم = 6,999,999,999 نفر

همه ی اعداد عوض میشه ، قدر منو بدونید…

.

.

.

انگار 90% از خستگی آدم تو جورابشه !

این جورابو که در میاری راحت میشی

.

.

.

هیچی بدتر از این نیست خسته بخوابی جلو تلویزیون

 ببینی کنترل گم شده و بخوای بلندشی دنبالش بگردی …..

.

.

حتی اگه 8 تا یخچال فریزر ساید بای ساید هم تو خونه باشه

از نظر مادر 90 درصد قبض برق مال کامپیوتره!!!

.

.

.

با بابام تو تاکسی داشتیم میرفتیم یهو بابام دستشو کرد تو جیبش

ما هم او مدیم تریپ ور داریم گفتیم “بزار من حساب میکنم”

بابام گفت:کی خواست پول بده موبایلم زنگ خورده…اخرشم خودم حساب کردم!

.

.

.

باعرض سلام و خسته نباشی خدمت نیمه گمشده ام ، کدوم گوری هستی نکبت؟؟؟

.

.

.

کسی که بیشتر از 3 دفعه پشت سر هم بهت گفت ازت متنفرم

عاشقته تضمینی !

.

.

.

زندگی سخت است تو آسان بگیر

زندگی درد است تو درمان بگیر

زندگی مار است تو جانش بگیر

زندگی جام است تو کامش بگیر …

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 91 خرداد 18 :: 11:3 عصر :: نویسنده : امیر

سرباز قبل از این که به خانه برسد، از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت:« پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه بازگردم، ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.» پدر و مادر او در پاسخ گفتند:« ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم.» پسر ادامه داد:« ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید، او در جنگ به شدت آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم که اجازه دهید او با ما زندگی کند.» پدرش گفت:« پسر عزیزم، متأسفیم که این مشکل برای دوست تو بوجود آمده است. ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.» پسر گفت:« نه، من می خواهم که او در منزل ما زندگی کند.»آنها در جواب گفتند:« نه، فردی با این شرایط موجب دردسر ما خواهد بود. ما فقط مسئول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را برهم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنی.»
در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.
پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند. با دیدن جسد، قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد. پسر آنها یک دست و پا داشت!




موضوع مطلب :
پنج شنبه 91 خرداد 18 :: 8:23 صبح :: نویسنده : امیر

اینا ادرس بقیه ای وبلاگ هایی منه خوشحال میشم بهم سربزنید

www.mojezeye-eshgh1.blogfa.com

www.eghbal6370.com

 




موضوع مطلب :
1   2   >